جدول جو
جدول جو

معنی روشن دیده - جستجوی لغت در جدول جو

روشن دیده
(رَ / رُو شَ دَ / دِ)
روشن بین. روشن نظر. که دیدۀ بینا دارد. که دیده پاک و صافی دارد:
باحیا گفت او مرا و چشم من روشن بدو
هرکه روشن دیده تر شد بیشتر دارد حیا.
سنایی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ)
سخت جوان. (یادداشت مؤلف) :
روان خون از آن چهرۀ ارغوان
هم از روزنادیده چشم جوان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ /دِ)
صقیل. مصقول. صیقل زده. صیقل کرده. زدوده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مادۀ روشن کردن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو شَ نَ / نِ)
روشن ضمیر. روشندل:
بس روشن سینه ایم اگرچه
در دیدۀ تو سیه گلیمیم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
حائض. طامث. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا